![](https://entertainment.time.com/wp-content/uploads/sites/3/2012/12/1485_django.jpg?w=594)
تارانتینو فیلم ساز محبوبم نیست. سینمایش خیلی شعاری و گاوچرانی است.گاهی آنقدر پیازداغ کار را زیاد میگیرد که فیلم عملاً به یک هجو مبتذل تبدیل میشود. فیلم آخرش هم حوصله سر بر بود. اما دست کم دو فیلم دارد در
ستایش انتقام و آنها را دوست دارم Django Unchained (2012) و Kill Bill(2009) اولی روایت برده ای سیاه در سالهای قبل از1860میلادی و جنگ های داخلی آمریکا است وقتی که قانون برده داری هنوز لغو نشده است و دومی که امروزی تر است. روایت زنی است که مراسم عروسیاش صحنه تسویه حساب شخصی شده و حالا به خون خواهی همسرش راه می افتاد از آمرین و عامیلن انتقام بگیرد.خشونت دو کار آندرلین خون آدم را بالا می برد. تارانتینو ابایی از اغراق در آش و لاش شدن کاراکترها ندارد. از اینکه کل کادر با خون قرمز شود گاهی لذت میبرد. تا جایی که حتی خودش در نقشی فرعی که خودش در فیلم اول بازی میکند خودش را با دینامیت میترکاند.نفرت در نگاه و لذت در دل قهرمان قصه برای دقایقی از هر چه فکر بد و افسردگی است دورم میکند. من آدم کینه توزی نیستم. هارت و پورت الکی میکنم ولی به وقتش دل ندارم بزنم زرت طرف را قمصور کنم. اخیرا کتابی میخوانم از نویسنده ای اوکراینی به اسم آندری کورکوف توی کتاب یک جایی دیالوگی بین دو کاراکتر اصلی است. کاراکتر شلوغتر میگوید : "تو از من خطرناک تری میتوانی بدون حرفی بزنی طرف را ناکار کنی ولی نمیتوانی بترسانی اش در عوض من استاد ترساندم ولی نمیتوانم کسی را بکُشم. فرق من و تو این است" (نقل به مضمون) واقعا هم فرق من این است که کلی خواب منفجر کردن دیدم اما نمیت در نیمه های شب...
ما را در سایت در نیمه های شب دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 7hamidooe بازدید : 126 تاريخ : پنجشنبه 14 مهر 1401 ساعت: 9:08